*یه شعروانت باری :
آنقدر خوب و عزیزی که به هنگام وداع
حیفم آمد که تو را دست خدا بسپارم
و عشق هر جورکی می شود اما زورکی نمی شود
بر آن بودم که از آهن کنم دل ندانستم که تو آهنربایی
بر آن بودم که از آهن کنم دل ندانستم که تو آهنربایی